علمدار کربلا
سلام امیرم ... دلم خیلی برات تنگ شده ... پارسال این موقع تو دلم بودی و شیطونی میکردی ... الان باید بغلم آرامگاهت بود نه یک مشت خاک ... خیلی دلم گرفته ... همه ی سنگ صبورم تویی... فقط میتونم با تو حرف بزنم و خالی بشم و هیجا و بیشتر از این وب دوست ندارم ... همه ی نوشته ها و خطهاش تورو به یاد من میاره ... امیرم دلم گرفته ... امروز میلاد علمدار کربلا صاحب اسمته ... کسی که من و بابات به عشق اون اسمت و امیر عباس گذاشتیم ... امروز باید بودی و من بوسه بارونت میکردم ... باید بودی و اشکهای روی صورتم و با دستهای کوچیکت پاک میکردی ... اما نیستی و من با یادت زندگی میکنم ... دوست داشتم برات چیزی بخرم ... اما ... پس برات صلوات ...
نویسنده :
مامان دلتنگ
13:31